کد مطلب:129647 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

شهادت زهیر بن قین
طـبـری پـس از نـقـل داستان شهادت سعید بن عبداللّه می نویسد: «زهیر بن قین به سختی پیكار كرد و این رجز را می خواند:

مـن زهـیرم پسر قین و در برابر آنان از حسین با شمشیر دفاع می كنم... او همچنین با دست بر شانه حسین می زد و می گفت:

پیش رو ای هدایت كننده ی هدایت شده كه ما امروز با جدّت پیامبر خدا و با حسن و علی مرتضی و با صاحب دو بال، آن جوان شجاع و شیر خدا، آن شهید زنده، دیدار می كنیم.

... سـپـس عـبـداللّه بـن كـثـیـر شـعـبـی و مهاجربن اوس كندی به او حمله كردند و او را به قتل رساندند.» [1] .

خـوارزمـی در مـقـتـل خـویـش گـفـتـه است: «حسین (ع) در هنگام شهادت زهیر گفت: ای زهیر، خـداونـد تـو را رحـمـت كـنـد و كـشنده ی تو را همانند كسانی كه آنان را به صورت بوزینه و خوك در آورد، لعنت كند.» [2] .


شیخ صدوق نوشته است كه زهیر بن قین نوزده تن از مردان دشمن را كشت. [3] .

ابن شهر آشوب و سید محمد بن ابی طالب نوشته اند كه زهیر 120 تن را كشت. [4] .

سلامی كه در زیارت ناحیه مقدسه درباره ی زهیر بن قین آمده، كاشف از منزلت والای وی در نـزد اهل بیت است؛ چرا كه در آن آمده است: سلام بر زهیر بن قین كه وقتی حسین (ع) به او اجـازه بـازگـشـت داد، گـفـت: نه به خدا سوگند، چنین چیزی هرگز شدنی نیست. این ممكن نـیـسـت كـه مـن فرزند رسول خدا را اسیر دست دشمنان بگذارم و جان خویش را نجات دهم! خداوند چنان روزی را به من نشان ندهد!» [5] ؛


[1] تاريخ الطبري. ج 3، ص 328؛ و ر.ك: امالي، صدوق، ص 136، مجلس 30 حديث 1؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 403. در ابصار العين (ص ‍ 166) آمده است: «زهير و حـرّ بـه سـخـتـي پـيـكـار كـردند و هرگاه يكي از آن دو حمله مي كرد و جانش به خطر مي افـتـاد، ديـگري حمله مي كرد و او را نجات مي داد. سرانجام حرّ كشته شد و حسين (ع) نماز خـوف بـه جـاي آورد. چـون از نـمـاز فراغت يافت، زهير پيش رفت و چنان پيكاري كرد كه مـانـنـدش ديـده و شنيده نشده بود.» ابن شهر آشوب در المناقب (ج 47، ص 104) نوشته اسـت: «سـپـس حـسـين (ع) نماز ظهر را با آنان، به صورت نماز شدت خوف گزارد، سپس زهـيـر بـن قـيـن بـجـلي بـه مـيـدان مـبـارزه رفـت.» خـوارزمـي در المقتل (ج 2، ص 23) نوشته است كه زهير بن قين بجلي پس از حجاج بن مسروق جعفي به ميدان رفت.

[2] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 24.

[3] امالي، صدوق، ص 136، مجلس 30، حديث 1.

[4] المناقب، ج 4، ص 104؛ تسليه المجالس، ج 2، ص 277.

[5] بحار، ج 45، ص 71.